جدول جو
جدول جو

معنی فسون ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

فسون ساختن(دَ گُ تَ)
فسون خواندن. فسون کردن. تزویر کردن:
چه فسون ساختند وباز چه رنگ
آسمان کبود و آب چو زنگ ؟
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ کَ دَ)
زیاد کردن. افزایش دادن:
نهادند خوان و خورش گونه گون
همی ساختندش فزونی فزون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(دَ اَ تَ)
فساد انگیختن. فساد پیوستن. فساد کردن. آشوب و فتنه بر پا کردن:... تا برابر چشم وی باشد و در کار وی فسادی نسازند. (تاریخ بیهقی). رجوع به فساد پیوستن و فساد انگیختن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ قَبْ بُ کَ دَ)
رسن تابیدن، مساحی کردن. اندازه گرفتن. (یادداشت مؤلف). پیمودن. (از آنندراج) :
به چاه سیصد باز اندرم من از غم او
عطای میر رسن ساختم ز سیصد باز.
شاکر بخاری.
چونان که گر خواهی در بادیه
سازی ازو ژرف چهی را رسن.
فرخی.
بدینگونه مساح منزل شناس
ز ساحل به ساحل گرفتی قیاس
گه این را گه آن را رسن ساختی
خطر بین کز انسان رسن تاختی.
(از آنندراج).
و رجوع به مادۀ رسن تاختن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ دَ)
حیله ساختن. حیله کردن. تدبیر کردن:
دل شیرین حساب شیر میکرد
چه فن سازد، در آن تدبیر میکرد.
نظامی.
بی بخت چه فن سازم تا برخورم از وصلت
بیمایه زبون باشد هرچند که بستیزد.
سعدی
لغت نامه دهخدا